۱۱ تیر، ۱۳۹۱

خانواده ها، زندانیان، جانباختگان و تریبونهایشان!


رزا: آیا خانواده های جانباختگان دهه 60 و کشتار سیستماتیک رژیم اسلامی مجبورند بین طرفداران امام راحل و "امپریالیستها" یکی را انتخاب کنند؟
در چند روز اخیر دعوای سختی بین گفتگوهای زندان (که در آخرین سمینارش در یوته بوری سوئد سال پیش،  تمام تریبونهایش را به اصلاح طلبان داد) و تریبونال لندن (با دادستانی  پیام اخوان و حمایت مالی و معنوی "امپریالیستها"، طیف به اصطلاح بر انداز) در گرفت.
از دو طرف افشاگری های زیادی دال بر وابستگی اولی به طیف اصلاح طلب(سبز اله، اکثریت و توده ) و وابستگی تریبونال لندن  به طیف بر انداز (سرنگونی طلب و هوادار تحریم اقتصادی، جنگ و...) بروی اینترنت قرار گرفت.
توجه کنیم به کامنت دونی راه کارگر. کامنت دونی گفتگوهای زندان، اقلیت، کومله، و... همیشه بسته است!
خانواده های زندانیان نیز چون اصولا هیچ آلترناتیو دیگری با استقلال مالی و سیاسی، خارج از این دو ساختار وابسته ندارد، بر حسب گرایشات سیاسی خود انتخاب کردند.
در خلا آلترناتیو،  خانواده ها در بحبوحه کشتار60  حتی به قم هم رفتند و دست به عبای بیت منتظری، موسوی اردبیلی جنایتکار و اصولا هر آشغالی که میتوانست کشتارها را متوقف کند، شدند.
اکنون نیز خانواده ها در ایران در هر تریبونی، صدای اعتراضشان را علیه زندان و اعدام فرزندانشان (بی توجه به وابستگی سیاسی یا مالی این تریبونها) اعلام میکنند.
رفتار خانواده ها را در شرایط سرکوب و اعدام فرزندانشان هرگز نمیتوان محکوم کرد.
در خارج از کشور نیز بجز انتخاب بین دو آلترناتیو وابسته، خانواده ها راه سومی ندارند. یکی به سوسیال دمکراسی (توده و اکثریت) وابسته است و دیگری به "امپریالیستها". وابستگی این دو تریبون به سیستم موجود هم سیاسی است و هم مالی. یکی بدنبال آلترناتیو حکومتی مذهبی و دوران امام راحل است و در حال ساخت و پاخت و بر اندازی نرم، دیگری برانداز سخت و تغییر حکومت توسط نیروی خارجی. یکی تاریختا بدنبال خاتمی ها و موسوی ها بوده و دیالوگ در داخل رژیم، دیگری در طیف برانداز خواهان تغییر رژیم، حتی به قیمت محاصره اقتصادی، جنگ و اشغال نظامی کشور...
هر دو هم تاریخا از نظر مالی از طرف جناحهای مختلف سیستم سرمایه داری حمایت میشوند.
فرقی نمیکند آراز فنی و رضا طالبی در سمینار گفتگوهای زندان یوته بوری این پرچم "دادخواهی" را بلند کنند یا دادستان  پیام اخوان در تریبونال لندن. همه این افراد در سلسله مراتب سیستم قرار دارند و دارای امکانات مالی و مدیریت آن میباشند و همچنین تشکیلاتهای وابسته خودی دارند.
اگر در شرایط بحرانی، خانواده ها مجبورند برای توقف اعدامها با "شیطان" هم معامله کنند، اما خانواده ها در خارج از کشور امکان همکاری و همبستگی با جنبشهای مستقل علیه اعدام، زندان و شکنجه را دارند. آنها حتی میتوانند این جنبشها را تقویت کرده و پیشگیرانه، حتی پس از اشغال احتمالی ایران، توسط نیروی خارجی از ایجاد زندانهای ابوغریبی و گوانتانامو ای (اینبار در ایران) جلوگیری کنند.  برای اولین بار در تاریخ بشر، انسانها امکان تبادل اطلاعات (عکس و اسامی شکنجه گران و عاملان سرکوب و شیوه سرکوب و...) را داشته و خارج از فضای کنترل شده سیستم، میتوانیم در جهت جلوگیری از تکرار این وقایع، اندیشه، ایده ها و راه حل هایمان را به اشتراک بگذاریم.
البته آنها (خانواده ها و زندانیان بجا مانده از کشتار دهه 60) میتوانند همانطور که در لندن نیز مشاهده کردیم، اینهمه را در دادگاهی فرمایشی با تیتر گنده "حقیقت یاب" اجرا کنند.
مشکل اساسی ما (نسل هوشیار بعد از انقلاب) با اینان اما، ایجاد مشروعیت است برای دادگاههای اینچنینی. چرا که اگر پیام اخوان ها  دادستان جرایم رژیم هستند، همین اخوان ها فردا میتوانند در ایران اشغال شده  یا تغییر حکومت با یک رژیم لاییک و طرفدار نئو لیبرالسم، اینبار دادستان دادگاههای کمونیستها و آزادیخواهان باشد. آن هم دقیقا به واسطه همین مشروعیتی که کمونیستها و آزادیخواهان نسل بجا مانده از کشتار دهه 60 و خانواده هایشان، امروز و اکنون در دادگاه لندن برای اینان (اخوان ها) قائل شدند.
یکی از جوانان شاکی در دادگاه حقیقت یاب، سحر محمدی  اعلام میکند، اگرچه پدر و عمویش را در قیام آمل و شورش مائویستها در سال 60 کشتند و روزها در خیابان گرداندند، اما در این دادگاه او (که زن جوان 30 ساله ایست که کل خانواده اش بدست رژیم متلاشی شده)، فقط در اینجا قصد دادخواهی از مادر و دایی هایش را دارد! (تریبونال لندن- فیلم مصاحبه اینجا)
 در عرف جامعه ما یعنی مسئله قیام کنندگان جدا است! یا دادخواهی از مائویست شورشگر در ظرفیت دادگاه تریبونال لندن،  نیست؟! آیا درست است که بجای خاکسپاری، جسد مبارزین و شورشگران را مانند نظام فاشیستی در خیابانها به نمایش بگذارند؟
 سحر ها به درستی فهمیدند، که در این تریبون قرار است، فقط گپ بزند.
چرا بعنوان اسیر به ما تجاوز کردند؟ شکنجه کردند؟ و بدون دادگاه و تشکیلات بوروکراتیک معمول (بدون هیئت منصفه و وکیل)، حکم  اعدام صحرایی و گله ای صادر کردند؟
  سحر بدرستی فهمیده است که در این دادگاه تنها شرح مکافات تلفات جانبی، اجازه دادخواهی میگیرد. سحر ها اجازه دارند اعلام کنند، بدلیل دگر اندیشی، افراد خانواده شان و خودشان از رژیم صدمه دیده اند. اغلب شاهد ها هم،  اندیشه سیاسی شان را در دو خط "مارکسیست بودن و خواهان برابری و آزادی" اعلام کردند.
در این دادگاه "حقیقت یاب" جرات اعلام حقیقت نبود. حقیقت اینکه بسیاری از بر خاک افتادگان، علیه سرمایه داری اسلحه بدست گرفتند، به قولی بر انداز بودند.  این افراد مسلح  باید ابتدا بی هویت شوند، تا دادخواهی شوند! پس بطور سیستماتیک کمونیستها به طرفداران عدالت و آزادی تقلیل یافتند، تا دادخواهی شوند.
دیر نیست که سحرها اگر در سیستم استحاله نیافتند، اینبار نه به عنوان شاهد و نماینده  خانواده جان باخته، بلکه اینبار به عنوان متهم با دادستانی "پیام اخوان" ها روبرو شوند. این طنز تلخ تاریخ است که مادران و پدران مبارز ما، در برابر دادگاههای فرمایشی سیستم، سیستماتیک بی هویت میشوند، اگرچه علیه سیستم سرمایه داری مسلحانه اقدام کردند!
و اگرچه خونشان کماکان بر زمین خشکیده!
آنها که بر جا ماندند نیز فضای آنزمان را فراموش کرده و تنها به شرح مفصل و دقیق تعرض جنسی به خود در پشت دوربین های وابسته،  بسنده میکنند، آن هم در دادگاهی که برایش دفاع مسلحانه مردم کرد علیه جمهوری اسلامی و یا سایر دیکتاتورهای منطقه هیچگونه مشروعیتی ندارد.
آذر آل کنعان میگوید: نوشته هایش را خورده و قرارهایش را قورت داده!  پیک بوده در کردستان! دستگیر و تجاوز شده...
از دفاع از خود و مبارزه مسلحانه علیه نیروهای تا به دندان مسلح رژیم هیچ نمیگوید.  آلزایمرگرفته و یا اصولا اشتباهی گرفتندش؟ این موضوع بحث دادگاه نیست! مبارزه موضوع بحث دادگاه نیست! کردستان به خون در غلتیده و تجاوز شده، موضوع دادگاه نیست!
 باور نمیکنید؟ اینبار در تریبونال (شماره2) لاهه، در اکتبر همین امسال، عکس کردهای بر انداز، زندانی دگر اندیش، کمونسیت را در 4 گوشه ایران، ترکیه، سوریه و همین عراق!،  بروی تی شرتهایتان چاپ بزنید! خواهان توقف شکنجه در گوانتانامو بشوید و یا شکنجه را در ابوغریب رسانه ای کنید! با تیپا به بیرون رانده میشوید!
امتحان کنید! هر گونه همبستگی با مبارزین کنونی سیستم سرمایه داری در سلولهای استریل سیستم ممنوع است. اعلام شکنجه شدن در شکم هیولا ممنوع است. اعلام کمونیست بودن ممنوع است، آنارشیست بودن تحمل نمیشود. دگراندیش بودن و اعلام پشتیبانی از آلترناتیو های  احتمالی سیستم، شما را در خطر دیپورت به کشورهای مبدا قرار میدهد. حتی اگر خود اینجا بدنیا آمدید، به سرزمین پدران و مادرانتان بازگشت اجباری خواهید شد!
برای همین است که "سحر" های ما در پاریس در اونیفرم مائویسم،  کلاه ستاره دار به سر میکشند و پرچم سرخ به دست سرود انترناسیونالیسم خوانده، و در دادگاه "حقیقت یاب" مبارزه  پدران و عموها و شورشگران را با رضایت چال کردند!
ما در پشت تریبونهای حقیقت یاب، بواقع با یک مشت بریده از مبارزه واقعی طرفیم.
آنها که در قبرستانها مارش عزا و مرگ کمونیسم را  سازماندهی، و برای سیستم و بیدادگاههایش مشروعیت ایجاد میکنند!
 ما با نمایش و با بازیگرانی متخصص طرفیم، آنها که با لباس دادخواهی امروز، قرار است فردا، در خاورانهایشان چالمان کنند و 33 سال بعد، باز دست بدامان سرمایه! از بی عدالتی که بر ما رفت، دادخواهیمان کنند!
داد از بیداد؟
نه!
 توقف نمایش!

توضیح: محمدی ها در سال 60 در قیام آمل بدست پاسدارها کشته شدند. سال 63-64 اعدام افراد دیگری از این خانواده

تریبون شادی صدر و امین، پروژه بنگاه هیفوس هلندی شهادت سحر محمدی


از تریبون وابسته شادی ها شهادت مارینا نعمت (اگرچه در تریبونال لندن نبود) اما بسیار جالب است!
مارینا نمت در این ویدئو از تجربه ازدواج اجباری با بازجو می گوید. او می گوید: لذت بردن از رابطه با بازجو بدترین جوکیه که کسی می تونه بگه...
آیا از توابها هم دعوتی برای دادخواهی در دادگاه حقیقت یاب لندنی شده؟ دادگاههای افریقایی حقیقت یاب ماندلا یی توانست عاقبت همه را با همه آشتی دهند!


اطلاعاتی در مورد دست اندر کاران وکالتی تریبونال لندن:
The rest of the Tribunal Board are not better
Professor John Cooper
l John Cooper QC, chair of the tribunal, has advised the government of Slovakia on human rights policy and the Cambodian regime on war crimes trials. In 2004 he was invited to present a paper on human rights in Beijing by the British Council.
political affiliation: Conservative party
UK
http://www.conservativesagainstfoxhunting.com/2011/09/
Sir Geoffrey Nice (QC)
political affiliation: Conservative party UK
http://www.conservativehumanrights.com/reports/parliamentary_hearings/burmahearing.html
برای خواندن کامنتهای" آزاده" ها و دلایل شرکت در تریبونال لندن اینجا را کلیک کنیم.

مطالب مرتبط:



ژوئن 19, 2012 در 4:27 ب.ظ.
دوستی می گفت: «کسی را که خوابیده می شود بیدار کرد، اما کسی که عمدا خودش را به خواب می زند با هزار بدبختی نمی شود بیدار کرد». هرچه ما بیشتر تلاش می کنیم به نویسندگان مطلب فوق و همپالگی هایشان بفهمانیم که نظرات و اتهاماتشان به فعالین ایران تریبونال و اهداف این کارزار، بر پایه جعل واقعیت است و دارند جواب سئوال های خیالی را می دهند باز هم استدلالاتی برای آن فرمول هایی می آورند که فکر میکنند بدان تسلط دارند.
بگذارید بنا را جور دیگری بگذاریم:
اصلا برای من قابل قبول نیست که این مطلب را یک سازمان اپوزیسیون جمهوری اسلامی نوشته باشد. مبادا آن را وکلای جمهوری اسلامی نوشته اند و امضای کسی را دزدیده اند؟! وگرنه چطور ممکن است که جمعی از زندانیان سیاسی سابق به همراه خانواده های جانباختگان کشتار دهه شصت تصمیم بگیرند صدای خاوران ها را در دنیا طنین افکن کنند و جنایات جمهوری اسلامی در دهه شصت و سکوت دنیا در مقابل این جنایت را افشا کنند و در مقابلش کسانی که نام خودشان را «اپوزیسیون» می گذارند چنین خزعبلاتی در موردشان بنویسند؟! البته این اولین بار نیست که این جماعت (منظورم نویسندگان معلوم الحال مطلب بالاست) در مقابل انقلابیون و در کنار رژیم قرار می گیرند. زمانی که خاتمی رییس جمهور شده بود همین جماعت، مضحکه انتخابات را یک «پیروزی» برای مردم می دانستند و نظرشان این بود که مردم با انتخاب خاتمی یک «نه باشکوه!!» به جناح خامنه ای گفته اند!!! کسانی که آن موقع مدام دلنگران بودند که مبادا جناح «اصلاح طلب» رژیم در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری پیروز نشود و یا حقش خورده نشود، الان با شروع کار این دادگاه بدون شک دلنگران اقای موسوی هستند که جزء جانیان دهه شصت است. وگرنه چه دلیل منطقی ای می تواند این حملات زشت به قربانیان رژیم اسلامی را توجیه کند؟ البته اینها فقط وکیل جمهوری اسلامی نیستند بلکه حتی وکیل همه جنایتکاران سرنگون شده هستند. اینها هنوز نفهمیده اند که گرچه شعار «دست ناتو از عراق و افغانستان کوتاه» کاملا شعار درستی است ولی این بدان معنی نیست که ما باید از صدام و طالبان دفاع کنیم و زیر پرچم آنها سینه بزنیم. اینها در مقابل داغداران خاوران از جمهوری اسلامی دفاع می کنند و می گویند چون فلان حقوقدان ایران تریبونال در فلان کشور غربی کار می کند پس فعالین تریبونال مزدوران امپریالیسمند!! وقتی که به خاطر اهدای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی هورا می کشیدید و آن را یک پیروزی می دانستید، یادتان رفته بود که کسانی که این جایزه را به این خانم اهدا کرده اند چه کسانی هستند. علاوه براین فرق ایران تریبونال با جایزه صلح نوبل خانم عبادی شما این است که این دادگاه با نیروی انسانی و مالی مردم (زندانیان سیاسی سابق و خانواده های جانباختگان) برگزار می شود، آن مضحکه صلح نوبلی که شما برایش هورا می کشیدید اما ماهیتش برای دنیا روشن است.
شما همیشه در لحظات حساس سیاسی ایران در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته اید: یکبار تحت عنوان «نه باشکوه به خامنه ای» دنباله رو خاتمی بودید، یکبار تحت عنوان «گفتگوی تمدن ها در برلین» هوراکش جلاییان و گنجی بودید، این بار هم به ناگهان «چپ» شده اید و تحت لوای مبارزه با امپریالیسم، سنگ سر راه کسانی می اندازید که در عمل (و نه فقط در حرف، آن هم یک در میان) کمر به رسوایی جانیان رژیم اسلامی بسته اند.
شرم کنید!

آزاده می‌گوید:
ژوئن 19, 2012 در 5:11 ب.ظ.

لازم می دانم آنچه را که در بالا در رابطه با «گفتگوی تمدن ها در برلین» و برخورد نویسندگان مطلب فوق نوشته ام کمی برای خوانندگان عزیز این سایت توضیح دهم: زمانی که اپوزیسیون واقعی رژیم که فی الواقع خواهان سرنگونی جمهوی اسلامی در کلیتش بود، به شرکت گنجی و جلایی پور (با عرض معذرت در بالا نام این جانی را اشتباه نوشتم) در کنفرانس معروف برلین اعتراض کرد، نویسندگان مطلب فوق نه تنها در کنار پلیس آلمان به اپوزیسیون حمله فیزیکی می کردند و خواهان بیرون کردن ما از سالن بودند بلکه در روز سوم کنفرانس علیه ما اعلامیه پخش می کردند و ما را «چماقدار حزب اللهی» می نامیدند! من که یکی از مخالفین نشستن پای میز آجیل مشکل گشا با گنجی و جلایی پور بودم و با ترفند «آشتی ملی» سر سازش نداشتم، خارج از سالن کنفرانس به این جنابان که مشغول پخش اعلامیه علیه ما بودند اعتراض کردم که در مقابل گنجی و جلایی پور ما را حزب اللهی خطاب می کنند؟! جوابشان آن موقع این بود که ما «دمکرات» نیستیم و «اصول دمکراسی» را یاد نگرفته ایم و از آنجایی که «بی تمدنیم» نمی فهمیم که این کنفرانس که توسط بنیاد هاینریش بل برگزار شده گامی به سوی «فرهنگ گفتگو و رشد دمکراسی» در ایران است!!
کنفرانسی که برای عالم و آدم روشن بود که پیش زمینه سفر خاتمی به آلمان است و برگزار کننده ی واقعی اش حزب سبزهای آلمان (که در آن موقع در دولت بودند) هستند، یک حرکت «فرهنگی» بود؛ اما فریاد عدالتخواهی داغداران خاوران دخیل بستن به امپریالیست هاست!!! همه کسانی که در روزهای دوم و سوم کنفرانس برلین در آن محل حضور داشته اند بدون شک آنچه را که من در فوق به تصویر کشیدم تایید خواهند کرد. ضمنا راه کارگر در آن زمان یک اطلاعیه صادر کرد که همه نکاتی که بدان اشاره کردم در آن ذکر شده بود.
در آن زمان له له می زدید که با گنجی و جلایی پور سر میز چای و خرما بنشیند و به دنبال راهی برای «آشتی» با رژیم بودید، برای آنها حقوق «دمکراتیک» قایل بودید و ما را که حاضر به فشردن دستان خونین این جانیان نبودیم، «بی فرهنگ» و «نامتدن» می نامیدید؛ حالا امروز کلمه «دمکراسی» و هر آنچه در چارچوب نظم آن انجام شود را ننگ می دانید و به ناگهان فقط «سوسیالیسم» را می فهمید و بس! دمکراسی و چارچوب و قواعدش خوب بود اما برای حقوق گنجی و جلایی پور؛ اما وقتی نوبت به قربانیان این جانیان رسید، همه باید خفقان بگیرند تا سوسیالیسم برقرار شود بعد بروند از این جانیان شکایت کنند. همانطور که می بینید، شما اولین بار نیست که در مقابل قربانیان رژیم اسلامی قرار می گیرید و به طور مستقیم و غیر مستقیم وکیل مدافع جمهوری اسلامی می شوید.
بقیه کامنتها اینجا

واقعا ننگ بر این دورویی!
آقای شالگونی شما می آید در بی بی سی گفتگو می کند، آن که لابد اشکالی ندارد؟! اما این انسانهای داغدار و ی زخم خورده که صرف نظر از گرایشهای سیاسی شان، به دنبال طرح شکایت حقوقی خود علیه جنایتکاران جمهوری اسلامی هستند، می شوند «هم پیمان امپریالیستها»! آخر چقدر تناقض و غرض ورزی؟

هیچ نظری موجود نیست: